کتاب همیشه ناراضیها اثر نیل لاوندر و آلن کاوائیولا و ترجمه شهره فامیل دردشتی از انتشارات اسبار، با نام اصلی
Impossible to please: how to deal with perfectionist coworkers, controlling spouses, and other incredibly critical people
به رابطه شما با افراد بیش از حد انتقادگر میپردازد، یعنی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی اجباری (OCPD) که این کتاب آنها را کمالگرایان کنترلگر نامیده است.
عنوان کتاب بسیار گویاست. اکثرمان در نزدیکی خود رابطه با چنین افرادی را تجربه کردهایم؛ افرادی که همیشه دلیلی برای انتقاد از شما مییابند و گویی هرگز به استانداردهای او دست نمییابید. این فرد میتواند والدین، همسر، همکار یا مدیر شما باشد. در این روابط احساسات متعدد و متناقضی را در این رابطه تجربه میکنید احساس غم، خشم، بیکفایتی و سردرگمی. شاید شما آن کودکی بودید که از نظر والدیناش هرگز به اندازهی کافی خوب نبوده است و به دلیل احساس درماندگی و عدم دریافت محبت و حمایت از طرف والدین خود مجبور شدید این ایدهی مخرب را که عیب و نقصی در وجود شماست بپذیرید.
اگر چنین است خواندن این کتاب به شما توصیه میشود چرا که به خوبی به مشکلات و مصائب شما میپردازد و در عین اینکه به زبانی ساده به ریشهها و سببشناسی رفتارهای کمالگرایان کنترلگر پرداخته، راهکارهای مقابله با این رفتارها را بازگو میکند.
در این مقاله برای آشنایی بیشتر با این کتاب، چکیدهای از مطالبی که در این کتاب میخوانیم ارائه شده هر چند خواندن خود کتاب به دلیل توضیحات تفضیلی و مثالهای واقعی که کتاب را بسیار کاربردی نموده است توصیه میشود.
چرا درمان و کنار آمدن با شخصیتهای وسواسی اجباری سخت است؟
اول اینکه در فرهنگی مانند فرهنگ ما که برای افراد موثر منظم وقتشناس، اخلاقی و صرفهجو، ارزش زیادی قائل است کمالگرایان کنترلگر بسیار مورد احترام قرار میگیرند و مدام از سوی دیگران تایید میشوند.
دوم این است که نمیتوانید کمالگرایان کنترلگر را متقاعد کنید که مشکلی دارند. همانطور که میدانید از ویژگیهای اختلالهای شخصیت ایگوسینتونیک یا همخوان با خود بودن آنهاست که به این معنی که فرد احساس نمیکند که مشکلی دارد. افراد OPCD یا همان کمالگرایان کنترلگر معتقدند این دیگران هستند که مشکل دارند.
تفاوت کمالگران کنترلگر با کمالگرایان:
کمالگرایان کنترلگر کسانی هستند که نه تنها خودشان اهداف غیر واقعی دارند بلکه دیگران را هم به سوی چنین اهدافی سوق میدهند: کسانی که دیوانهی کنترل کردن هستند مدیران میان ردهای که میخواهند به مدیر ارشد تبدیل شوند همسرانی که خواستههای پایانناپذیری دارند والدینی که از بچههایشان انتظار دارند بهترین باشند و افرادی که معتاد به کار هستند.
ویژگیهای کمالگرای کنترلگر:
۱. نیاز به کامل بودن در او آن قدر زیاد است که در تواناییاش برای رسیدن به شادی یا رضایت در زندگی اختلال ایجاد میکند.
۲. به قوانین فهرستها سازماندهی و نظم بسیار حساس است و به نظر میرسد اغلب هدف اصلی فعالیت یا وظیفهای که به او محول شده است را فراموش میکند.
۳. کارهایش را به دلیل ترس از درست انجام ندادن آنها به تعویق میاندازد.
۴ . نیاز به کنترل امور مالی برنامهها و سایر جزئیات زندگی افراد نزدیک به خودش را دارد. زمانی که تصور کند این افراد به اندازهی کافی مسئولیتپذیر نیستند مضطرب و بد خلق میشود.
۵. انتظارات و استانداردهای غیر واقعی بالایی برای عملکرد و رفتار دیگران دارد.
۶ . بیش از حد به کار و بهرهوری بها میدهد طوری که وقت کافی به تفریح با ارتباط با دوستانش اختصاص نمیدهد.
۷. انعطاف ناپذیر است و عقیده دارد که راه درست همان راهی است که او تعیین میکند.
۸. در صرف زمان یا خرج کردن پول خسیس است.
۹. تمایلی ندارد وظایفش را به دیگران واگذارد او عقیده دارد که اگر میخواهید کاری درست انجام شود، باید خودتان آن را انجام دهید.
۱۰. به داراییهای خود به شدت میچسبد.
۱۱. بیش از حد وظیفهگرا یا اخلاقمدار است و درباره درست و نادرست بودن امور دیدگاه انعطافناپذیری دارد.
۱۲. در بیان احساسات خود و شناسایی احساسات دیگران مشکل دارد و برخوردش بادیگران سرد و بی روح است. گویی از زندگی عاطفی جدا شده است.
اگر در فهرست بالا بیشتر از چهار مورد را علامت زده باشید، پس احتمالاً با یک کمالگرای کنترلگر سروکار دارید.
گروه ها و زیرگروههای کمالگرایان کنترلگر
۱. شخصیت اجباری وظیفه شناس
- افراد دارای شخصیت اجباری وظیفه شناس احساس بی کفایتی و اضطراب در مورد عملکرد خود را با پایبندی شدید به قوانین یا خواسته های صاحبان قدرت جبران میکنند.
- افرادی سخت کوش و دقیق توصیف میشوند که به شدت خویشتن دار و فاقد خودانگیختگی و خلاقیت هستند.
- به نظم ساختار، قوانین و مقررات بسیار پایبندند.
- اجباریهای وظیفه شناس پیروان خوبی هستند و به ندرت مدیر یا رئیس می شوند اما اگر به جایگاه ریاست یا مدیریت برسند تمایلات کنترل گرانه شان کاملاً آشکار می شود.
۲. شخصیت اجباری اخلاق مدار
- با پیروی از عدالت اخلاقی و پایبندی سرسختانه به آنچه که دستورات مبتنی بر اخلاق میدانند تمایل خود برای شورش یا سرپیچی از قدرت را سرکوب میکنند.
- اغلب مجذوب اخلاق گرایی افراطی می شوند زیرا پیروی از دستورات رفتاری سخت گیرانه به آنها کمک میکند تا خواسته های خود را سرکوب کنند یا آنها را به شکل جامعه پسندی تعدیل کنند.
- شخصیت های اجباری اخلاق مدار تقریباً در هر شرکت آژانس دولتی یا مؤسسه ی اجتماعی دیده می شوند و حتی به دلیل پافشاری بر عقایدشان مورد تحسین قرار میگیرند
- کسانی که آنها را از نزدیک می شناسند، چنین افرادی را بسیار جزم اندیش خسته کننده و آزاردهنده توصیف میکنند.
- اجباری های اخلاق مدار بسیار قضاوت گر هستند و دیگران را تنبل، غیر منعطف یا از نظر اخلاقی پست میدانند
۳. شخصیت اجباری اداری یا بوروکراتیک
- شخصیت های اجباری اداری یا بوروکراتیک بیش از حد در نقش یا شغل خود فرو می روند.
- آنها به قدری با سازمان، شرکت یا مؤسسه ای که برای آن کار میکنند یکی میشوند که به نظر میرسد به خود آن سازمان یا مؤسسه تبدیل شده اند.
- در جزئیات مربوط به سیاست ها و راهبردهای سازمان خود گم می شوند.
- از رئیس خود بسیار خشنود هستند و با او به شدت همکاری کنند، اما نسبت به زیردستان خود رفتاری کاملاً خشن و تحقیر کننده دارند.
۴. شخصیت اجباری خسیس
- بیشتر به خاطر خودخواهی و از سر خساست رفتار کردن مشهور هستند
- از این عیب خود بسیار راضی هستند و شرورانه در برابر کسی که منابع مالی یا داراییهای شان را تهدید کند، مقاومت میکنند و یا طوری رفتار میکنند که گویی این چیزها غیر قابل جایگزین هستند.
۵. شخصیت اجباری خبیث یا منفی گرا
- با میل به مخالفت و خرابکاری شناخته می شوند و تمایل زیادی به مقابله ی انفعالی دارند
- این افراد هنگام تصمیم گیری متزلزل می شوند، زیرا بازداری زیادی دارند
- اگرچه این افراد تظاهر میکنند که با خواسته ها و برنامه های دیگران موافق هستند اما ممکن است دلایل بی پایانی برای تأخیر در تصمیم گیری یا تکمیل پروژه ها را بیان کنند
- از نظر دیگران آنها بیش از حد منظم هستند گویی که نظم دست و پای آنها را به بند کشیده است.
- بسیار انعطاف ناپذیر بیش از حد اخلاق مدار و قضاوت گر هستند
۶. عاشقان قدرت
- افراد معمولا ثروتمند که احساس میکنند خداوند وظیفه ی قضاوت در مورد رفتار دیگران را بر عهده ی آنها گذاشته است
- کسانی که به اندازه ی خودشان موفق یا خوش شانس نیستند را بی ارزش میدانند
- با همه مثل زیردستان خود رفتار میکنند و یا مثل خدمتکارانی که باید تحت کنترل و سرپرستی قرار گیرند.
۷. متعصبان مذهبی افراطی
- چنان در باورهای شان غیر منعطف هستند که به نظر میرسد شفقت نسبت به دیگران را به کلی از دست داده اند.
- آنها قضاوت گر هستند و کسانی را که دیدگاه اخلاقی شان به اندازه ی آنها متعصبانه نیست، آشکارا مورد تحقیر قرار میدهند و به راحتی انزجارشان را نسبت به این افراد نشان میدهند.
- نیاز به کنترل و بی اعتبار کردن طرز فکر دیگران دارند.
- این زیرگروه شباهت های زیادی با گروه اجباریهای اخلاق مدار دارند اما تفاوت شان در این است که بسیار بیشتر از اجباری های اخلاق مدار شیفته آزار شکنجه و مجازات گروه مخالف شان هستند و برای حمایت از عقایدشان حاضر هستند کارهای وحشتناکی انجام دهند.
۸. کمال گرایان کنترل گر دارای تخصص حرفه ای (شغلی)
جذب مشاغلی میشوند که بتوانند بر دیگران تسلط داشته باشند. شبیه اجباری های بوروکراتیک است، با این تفاوت که افراد اجباری بوروکراتیک پیروی شرکت مؤسسه هستند، در حالی که کمال گرایان کنترل گر حرفه ای پیرو شغل خود و قدرت حاصل از آن هستند.
سبب شناسی
۱. سبک فرزند پروری
کنترل بیش از حد والدین دلیل اصلی ایجاد اختلال شخصیت وسواسی اجباری در افراد است.
کنترل بیش از حد زمانی به وجود می آید که والدین تلاش می کنند فرزندانشان را در همان مسیری که خودشان تعیین کرده اند به حرکت وا دارند. و بنابراین بسیار فرزندشان را محدود می کنند.
در این شیوه فرزندپروری از تنبیه برای تعیین حد و مرزها استفاده می شود و میزان تحسین و تقویت مثبت برای رفتار خوب بسیار اندک است
۲. آسیب های دوره ی کودکی
فرزندان والدین کنترل گر از ابتدا یاد میگیرند که با انجام رفتارهایی که والدین شان قابل قبول می دانند از تنبیه شدن در امان بمانند، بنابراین کارهایی را که نباید انجام دهند بهتر از کارهایی که باید انجام دهند یاد می گیرند.
از منظر نظریه ی رشد روانی اجتماعی اریک اریکسون، این کودکان در انجام کارهایی که مستلزم خودمختاری، ابتکارعمل و خلاقیت است مشکل زیادی دارند.
تجربه، به فرزندان والدین بیش از حد کنترل گر می آموزد که برای راضی کردن پدر و مادرشان باید همه چیز را درست یا عالی انجام دهند، به عبارت دیگر آنها نباید اشتباه کنند و باید بتوانند خودشان را کنترل کنند.
۳. آسیب های دوره ی بزرگسالی
چنین کودکانی در بزرگسالی به این نتیجه میرسند که پیروی و اطاعت از قوانین و کنترل رفتارشان بسیار مهم است و در غیر این صورت به احساس شرم گناه و شک و تردید شدید نسبت به خود دچار میشوند به همین دلیل وقتی این کودکان بزرگ می شوند احساس میکنند باید به هر قیمتی که شده رفتارشان را کنترل کنند در واقع همان طور که والدین شان آنها را کنترل می کردند احساس میکنند که باید دیگران را کنترل کنند به این پدیده همانند سازی با پرخاشگر نیز گفته می شود.
۴. اضطراب
کمال گرایی کنترل گرانه راهی برای کاهش اضطراب عمیق فرد است. افرادی که احساس حقارت میکنند یا در مورد اعتبار یا کفایت خود دچار شک و تردید هستند، گاهی سعی میکنند با تلاش برای کنترل دیگران به احساس ناامنی خود پاسخ دهند و إحساس اضطراب شان را کاهش دهند یا تعدیل کنند.
۵. باورهای غیرمنطقی
یک نمونه از باورهای غیر منطقی که افراد کمال گرای کنترل گر معمولاً آن را پذیرفته اند این است که اگر میخواهیم خود را ارزشمند بدانیم باید در تمام ابعاد ممکن به شایستگی و کفایت کامل دست یابیم. در نتیجه پیگیری هدف واهی رسیدن به کمال منجر به تعریفی از خویشتن میشود که کاملاً به دستاوردهای بیرونی وابسته است و فرد را از احساس ارزش ذاتی یا همان خود ارزشمندی غافل میکند. کمال گرایی منجر به ترس از خطا و اشتباه کردن میشود زیرا فرد کمال گرا تصور میکند که با هر اشتباهی همه ی چیزهایی که برای آنها تلاش کرده است را از دست میدهد.
یک باور غیر منطقی دیگر که بر کمال گرایان کنترل گر تأثیر می گذارد این است که بسیار وحشتناک است که مردم آن طور که ما میخواهیم رفتار نمیکنند یا کارها را طبق نظر ما انجام نمی دهند این باور غیر منطقی حاکی از نیاز به کنترل دیگران است.
باور غیر منطقی دیگر که زیربنای شخصیت کمال گرایان کنترلگر را تشکیل میدهد این باور است که افراد خاصی بد شرور یا فاسد هستند و باید به خاطر شرارت شان به شدت سرزنش و مجازات شوند. این باور تا حدود زیادی با شخصیت های اجباری اخلاق مدار منطبق است.
۶. محیط
گاهی کمال گرایی به خاطر عوامل موقعیتی یا محیطی که والدین نقشی در آن ندارند، به وجود می آید. این تبیین بیشتر در مورد کمال گرایان کنترلگر شغلی صدق میکند.
مشاغل خاصی وجود دارند که در آنها ،نظم ،کنترل کمال گرایی و پایبندی به قوانین و خط مشی ها معیار عالی رفتار حرفه ای به شمار می آیند مثلاً کار پلیس این است که از پایبندی عموم مردم به قوانین اطمینان یابد و به حفظ نظم در جامعه کمک کند به همین ترتیب، معلم هم باید کلاسی پر از دانش آموز را کنترل کند با این حال اغلب میبینیم افرادی که در این حرفه ها مشغول به کار هستند در تفکیک زندگی شغلی از زندگی شخصی خود با مشکل مواجه میشوند تا جایی که همان استانداردهای سختگیرانه و غیر منعطف شغلی را به روابط شخصی هم تعمیم میدهند.
ویژگی های کمالگرایان کنترلگر در نقش همسر، والد، همکار
نقش همسر
- آراستگی ظاهری
- رفتار و سلوک اخلاق مدارانه
- قابل اعتماد و توانمند بودن(تمایل به وابسته نگه داشتن دیگران به خود)
- قطعات گمشده: قطعات گمشده همان قسمت هایی از خویشتن است که در کودکی از دست رفته یا آسیب دیده اند. پارتنر او به دنبال کمالی است که در خود نمی بیند و کمالگرای کنترلگر به دنبال کسی است که او را تحت تسلط و کنترل خود در آورد.
- رفتار سرد و بی احساس که در شروع رابطه فرض بر محجوب بودن فرد می شود
- انتقاد و نکوهش: در مقابل انتقاد های فرد کمالگرا از خود دفاع می کنید ولی اینقدر شما را به جزئیات صحبت هایتان مشغول می کند که از پرداختن به مشکل اصلی باز می مانید.
- ترس از صمیمیت: کمانگرایی و انتقاد گری مکانیزم های دفاعی هستند تا این افراد را از صمیمیت دور کند.
نقش والد
- توجه به ظواهر: همه چیز برای تصویرسازی یک کمال ظاهری طراحی شده است، ولی هیچ نشانه ای از رابطه ای گرم و عاطفی یا تعامل اجتماعی موثر با توجه به نیازهای رشدی فرزندان در این خانواده به چشم نمی خورد. همچنین با کنترل زیاد تلاش فرزندان برای تثبیت هویت خود را مختل می کنند.
- نادیده گرفتن ویژگی های خوب: یک کمالگرا بطور غیرارادی جلب چیزهایی می شود که نقصی دارند حتی اگر آن نقص فقط نیم درصد از کل ویژگی ها باشد.
- عشق مشروط: فرزندان احساس می کنند فقط باید کامل باشند تا مورد دوست داشتن واقع شوند.
نقش همکار
- تمرکز بیش از حد روی جزئیات: پرداخت زیاد به جزئیات باعث می شود از هدف اصلی باز بمانند و نتوانند سر وقت پروژه ها را تحویل دهند. همچنین در مقام مدیر نقاط قوت کارکنان را نادیده می گیرند و فقط به خطاها می پردازند.
- سازگار شدن با وضع موجود و مقاومت در برابر تغییر
- مسائل مربوط به مدیریت زمان: از سویی وسواس وقت شناسی دارد و از سوی دیگر آنقدر به جزئیات می پردازد که اگر با یک پروژه بزرگ روبه رو شود ممکن است از ترس فلج شود
- انعطاف ناپذیری و افراط در کار کردن: نمی توانند کار را به دیگری تفویض کنند و آنقدر مسئولیت ها را خود به تنهایی به عهده می گیرند که استرس بسیار زیادی به آنها وارد می شود و معمولا دچار بیماری های سایکوسوماتیک می شوند.
کمالگرایان کنترلگر چگونه بر شما تاثیر می گذارند؟
بر احساسات ما:
خشم، تنفر، بی حسی، ناامیدی، شرم
بر تفکر ما:
بی ارزشی، حقارت، دوست داشتنی نبودن، بی کفایتی، نمی توانم خود واقعی ام باشم، کنترلی بر زندگی خود ندارم، در حال قضاوت شدن مداوم هستم
بر رفتار ما:
تلاش برای دختر خوب/پسر خوب بودن، به دنبال تایید گرفتن مداوم، خودمختاری و خلاقیت ضعیف، اجتناب از بسیاری موقعیت ها یا کارها
چه کارهایی می توانید و چه کارهایی نمیتوانید انجام دهید
- شما نمی توانید یک کمالگرای کنترلگر را تغییر دهید.
- تفسیر خود را از انتقاد تغییر دهید. (کار او انتقاد کردن است این به معنی احمق یا بی ارزش بودن من نیست)
- ماهیت رابطه خود را تغییر دهید
- روش های درست مبارزه را انتخاب کنید: عرصه هایی را برای مبارزه انتخاب کنید که بر آنها کنترل دارید و احتمال موفقیت شما در آن عرصه ها بیشتر است. مثلا اگر مدام از آشپزی شما ایراد می گیرد دیگر برایش غذا درست نکنید. از مشاجره بپرهیزید و صرفا تصمیم خود را قاطعانه اعلام کنید.
- اهداف خود را روشن کنید. وقتی اهداف شما دقیق و روشن باشد همه تلاشتان را روی آن متمرکز می کنید و فردی فعال می شوید نه واکنشی. بنابراین اهدافی مشخص مثل اینکه می خواهم در آزمون قبول شوم به جای اینکه میخواهم تشویق و تایید فرد کنترلگر را بدست بیاورم سودمندتر است.
- فضایی میان خودتان و فرد کمالگرا ایجاد کنید.
حد و مرزهای خود را تعیین کنید.
- بها دادن به خود و تقویت احساس ارزشمندی
تمرین کنید در شیوه تفکر و رفتار اولویت ها و ارزش های خود را در نظر بگیرید. به عنوان اولین قدم در مسیر احساس ارزشمندی می توانید هر روز زمانی را برای کاری اختصاص دهید که فقط بخاطر خود شماست.
- حق و حقوق خود را اعلام کنید.
به عنوان تمرین یک قرارداد با خودتان تنظیم کنید. حق و حقوق خود را بنویسید و مشخص کنید چه رفتارهایی را تحمل نخواهید کرد و در مقابل آنها چه واکنشی نشان خواهید داد.
- انتظارات خود را در مورد تغییر این گونه افراد تعدیل کنید.
- انتظارات و معیارهای خود را تعیین کنید.
- بدانید چه زمانی باید قاطع باشید و چه زمانی از تعارض اجتناب کنید.
مخالفت و مشاجره با کمالگرای کنترلگر معمولا ما را در موضع شکست قرار می دهد زیرا کمالگرای کنترلگر هرگز اشتباه خود را نمی پذیرد و چنین پذیرشی را تهدیدی بزرگ برای شخصیت خود می داند. بنابراین راحت ترین کار نادیده گرفتن دستورات اوست. ولی برای عزت نفس شما مهم است که گاهی افکار و احساسات خود را بیان کنید بی آنکه تلاشی برای برنده شدن یا شکست دادن او را داشته باشید.
همچنین زمانی که مورد حمله کلامی قرار گرفتید یا با درخواست غیرمنطقی مواجه شدید، فرصت خوبی است که پاسخ قاطعانه بدهید. این پاسخ قاطعانه باید مرزهای شما را تعیین کند.
- به خود زمان بدهید و فکر کنید. زمانی که با درخواست غیرمنطقی کنترلگر روبه رو می شوید می توانید بگویید اجازه بده با شما تماس بگیرم. به این ترتیب کنترل را در دست خود میگیرید و از طرف دیگر پاسخ مناسبی میابید.
برقراری ارتباط بهتر با کمال گرایان کنترلگر
در این فصل کتاب توصیه می کند به جای اجتناب یا نبرد راه سومی را می توان انتخاب کرد: گفتگوی موثر یا ارتباط قاطعانه برای این کار باید احساس خود را بیان کنید:
وقتی تو …….. را انجام می دهی، من احساس ……………. می کنم.
پس از این بیانیه ی قاطعانه عقب نشینی نکنید به خاطر ناراحت شدن او عذرخواهی نکنید توجیه او را قبول نکنید و اجازه ندهید که حرف شما را قطع کند.
چند قانون مهم برای برقراری ارتباط قاطعانه با یک کمال گرای کنترل گر وجود دارد:
۱. درباره ی حقایق کلی بحث نکنید، حتی اگر میدانید این شخص در اشتباه است. با این کار، انرژی خود را برای بیان دیدگاه ها و نظرات و ابراز احساسات خود نگاه می دارید. تنها نتیجه ی بحث کردن در مورد حقایق این است که میزان مخالفت کمال گرای کنترل گر با شما را بیشتر میکند.
۲. ادعا نکنید که حق با شماست با ملایمت پیش بروید عباراتی مانند: «این چیزی است که به من گـ گفته شد»، «شاید وضعیت کاملاً سیاه یا سفید نباشد، اما نظر من این است و «شاید اشتباه کنم اما نظرم این است کمتر چالش برانگیز است و احتمال اینکه شخص مقابل به شما گوش دهد را افزایش می دهد.
۳. سعی کنید فقط یک یا دو نکته ی اساسی را بازگو کنید و از منظور خود، خیلی دور نشوید.
۴. از این شخص انتظار نداشته باشید که احساسات شما را درک یا تأیید کند.
ایجاد وضعیت خنثی یا خنثی سازی
موقعیتهای مختلف پاسخهای متفاوتی را می طلبند گاهی بهترین موضع قاطعیت است. اما در برخی از موقعیتها هم متوجه شوید که ابراز قدردانی از یک کمال گرای کنترل گر یا تصدیق نقاط قوت او فارغ از بحث درباره ی درست و غلط بودن کارهایی که دهد به شما قدرت و به او فرصت میدهد که مهربان تر باشد و از موضع دفاعی انجام خود دست بردارد.
ارتباط مشارکتی
راهکار دیگری که میتوانید امتحان کنید رعایت اصل ارتباط مشارکتی است. برای انجام این راهبرد سعی میکنید اختلافات خود را کنار بگذارید تا ببینید در مورد چه چیزی می توانید به توافق برسید. پیش فرض ارتباط مشارکتی این است که شما با هدف دست یافتن به توافق در مورد راه حل مشکلات به کمالگرای کنترل گر نزدیک میشوید به جای اینکه تفکر برد – باخت داشته باشید، سعی کنید راه حل های برد برد را برای روابط مشکل ساز ارائه دهید
ارتباط مشارکتی سه مرحله دارد:
توصیف موقعیت: موقعیت خود را بیان کنید یا به سادگی بگویید که نسبت به موقعیت یا مشکل چه دیدگاهی دارید.
توضیح: از طرف مقابل بخواهید تا دیدگاه خود را به طور کامل توضیح دهد، به طوری کهشما کاملاً آن را درک کنید.
تعهد: هنگامی که موقعیت و دیدگاه هر دوی شما کاملاً روشن شد، راه حل یا توافقی را ارائه دهید که هر دو مایل هستید به اجرای آن متعهد باشید، حتی اگر موافق باشید که در مورد آن مسئله یا مشکل خاص همچنان با هم مخالفت کنید.
ماندن در نقش بالغ
طبق نظریه ای به نام تحلیل تبادلی یا تحلیل رفتار متقابل همه ی ما دارای سه حالت خویشتن هستیم والد بالغ و کودک هنگامی که شخصی از شما ایراد میگیرد، ممکن است در نقش والد فرو رفته باشد اما شما میتوانید انتخاب کنید که به شیوه ای سازگار با حالت «والد»، «بالغ» یا «کودک» درون تان به او پاسخ دهید.
نوع بهینه ی ارتباط در نظریه ی تحلیل ،تبادلی ارتباط بالغ بالغ است. کمال گرایان کنترل گر معمولاً در غالب والد خشن، ایرادگیر و یا کودک متکبر و پرادعا رفتار می کنند.
دستیابی به ارتباط بهینه با یک کمال گرای کنترل گر، اگر چه غیر ممکن نیست، اما بسیار دشوار است. اگر فراموش نکنید که صرف نظر از شیوه ی برخورد این شخص با شما، در حالت «بالغ» باقی بمانید، مساعدترین موقعیت را خلق خواهید کرد. در زیر چند تکنیک برای دست یافتن به بهترین موقعیت ارتباطی با کمال گرای کنترل گر ذکر شده است.
۱. سبک گفتگو
برای ارتباط مؤثر با کمال گرایان کنترل گر رفتار و پاسخ های مناسب را برای آنها مدل سازی کنید. سعی کنید گفتگوی مثبت و همدلانه تری توام با تایید و تحسین با این افراد داشته باشید. در موقعیت های مختلف این شیوه ی همدلانه را به کار ببرید. استفاده از عبارات دلگرم کننده به ویژه زمانی مفید است. که او با شما رفتاری منطقی مهربان و سخاوتمندانه دارد اینها همان رفتارهایی هستند که می خواهید آنها را تقویت و تأیید کنید. برای مثال وقتی احساسات مرا هم در نظر میگیری، واقعاً خوشحال می شوم
۲. ارتباط بگو و فرار کن
شما معمولا میخواهید از بحث و مشاجره با کمالگرای کنترل گر اجتناب کنید چون حتی زمانی که حق با شماست به احتمال زیاد در این بحث شکست می خورید. اما گاهی لازم است که : نقطه نظر خود. در مورد موضوع خاصی را واضح و روشن بـ به او اعلام کنید. برایاین کار بهتر است از روش ارتباطی بگو و فرار کن استفاده کنید، در این روش، آنچه رای میخواهید میگویید و سپس اتاق را ترک میکنید با بهانه ای سریع برای پایان دادن به مکالمه می آورید، مثلاً می گویید: «متأسفم، الان باید بروم. بعداً با هم صحبت میکنیم به او فرصت پاسخگویی ندهید ترک کردن موقعیت فرصت دفاع با ضد حمله را از طرف مقابل میگیرد. او کمتر احساس میکند که باید با شما مقابله کند احساساتش به احتمال زیاد تشدید نمیشوند و حرفهای شما را بهتر میشنود
۳. مقابله با مشاجره های طولانی و کج خلقیهای فرد کمال گرای کنترل گر (باج گیری)
اگرچه اغلب کمال گرایان کنترل گر تمایل زیادی به ابراز احساسات ندارند اما برخی از آنها سعی میکنند دیگران را از طریق کج خلقی و مشاجره های طولانی کنترل کنند. یافتن این نوع رفتار غیر معمول نیست به خصوص وقتی که کمال گرای کنترل گر احساس میکند دیگران نسبت به تواناییهای او تردید دارند و ممکن است به نقایص او پی ببرند. در چنین شرایطی معقول به نظر میرسد که او از کج خلقی به مثابه ابزاری برای پیشگیری از سرزنش شدناستفاده کند.
در زیر فهرستی از توصیه ها برای مقابله با خشم و عصبانیت فرد کمال گرای کنترل گر ارائه شده است:
- سعی نکنید این افراد را با استفاده از استدلال یا توضیحات عقلانی قانع کنید.
- او را تهدید نکنید یا به چالش نکشید.
- سعی کنید ذهنیت کمالگرای کنترل گر عصبانی را درک کنید. به یاد داشته باشید. همان طور که در فصل اول گفتیم ممکن است با یک کودک آسیب دیده مواجه باشید. که برای به دست آوردن محبت والدینش احساس میکند باید کامل باشد، کسی که عصبانیت او به دلیل هجوم اضطراب در موقعیتی است که هیچ کنترلی بر آن ندارد با کسی که در تلاش است تا احساس شایستگی یا کفایت کند.
- سعی کنید برنامه ی فرد کمال گرای کنترل گر را درک کنید. (آیا این شخص می خواهد با ارج نهادن یا برعکس با زورگویی بر شما تسلط پیدا کند؟ آیا سعی دارد شما را به کاری وادار کند که ممکن است نخواهید انجام دهید؟
- اهداف خود را مشخص کنید آیا فقط سعی میکنید شنیده شوید؟ چه نیازهایی را میخواهید برآورده کنید؟
- به نرمی صحبت کنید
- سعی کنید یک راه حل برد – برد پیدا کنید.
- زمان بخواهید یا فاصله ایجاد کنید.
پاسخ دهی به ویژگی ها و صفات کمال گرایان کنترل گر
در فصل اول به دوازده ویژگی کمال گرایان کنترل گر اشاره شد. در این بخش نه مورد از این ویژگی ها را مرور میکنیم و مشکل اصلی یا چالشهای مربوط به هر یک از آنها را بررسی خواهیم کرد در ادامه نیز به راهبردهایی میپردازیم که در ارتباط با این افراد مؤثرند:
۱. نیاز به کامل و بی نقص بودن در کمال گرایان کنترلگر به قدری زیاد است که در توانایی آنها برای رسیدن به شادی یا رضایت در زندگی اختلال ایجاد میکند.
چالش ارتباطی: یک فرد کمال گرای کنترلگر برای دست یابی به معیارهای سختگیرانه ی خود به شدت تحت فشار است و چون میخواهد هر کاری را به طور کامل انجام دهد به استرس دچار میشود بنابراین اگر او را در مورد چیزی به چالش بکشید یا تصحیح کنید به جای توجه به دیدگاه یا نظر شما حالت تدافعی به خود میگیرد.
راهبرد ارتباطی: در اینجا سبک ارتباطی بالغ بالغ میتواند مفید باشد. به جای اینکه این شخص را به چالش بکشید ببینید آیا می توانید به نوعی با او به توافق برسید. یا شاید به این نتیجه برسید که بهتر است به جای ادامه بحثی که به جایی نمی رسد، هر کدام موضع خود را داشته باشید و دست از مشاجره بردارید «اگر شما پیشنهاد مرا در نظر بگیرید، من هم به دیدگاه شما فکر خواهم کرد. در این صورت می توانیم دوباره با هم مذاکره کنیم. نظرتان چیست؟
۲. اشتغال ذهنی با قوانین فهرستها سازماندهی و نظم به حدی است که فرد را از هدف اصلی اش باز می دارد.
چالش ارتباطی: کمال گرای کنترل گر انتظار دارد که شما هم به اندازه ی او به قوانین فهرست ها، سازماندهی و نظم پایبند باشید. شاید لازم باشد به او بگویید که نمی توانید به اندازه ی او برای هر کاری وقت بگذارید و هیچ اشکالی ندارد که در مورد نحوه ی انجام کارها اختلاف نظر داشته باشید از طرف دیگر ممکن است مجبور شوید به گونه ای ارتباط برقرار کنید که این شخص را همچنان متمرکز بر کار نگه دارید و توجه او را به سمت هدف کلی جلب کنید در غیر این صورت کار شما مدت زیادی طول میکشد یا هرگز تمام نمی شود. البته همیشه این احتمال وجود دارد که این فرد از سازگار شدن و پذیرش روشهای جدید و درست انجام کارها امتناع کند.
راهبرد ارتباطی: بسته به اینکه این اتفاق در زندگی شخصی یا کاری شما رخ دهد، می توانید از راهبردهای مختلفی استفاده کنید مثلاً میتوانید طوری با او مذاکره کنید که هم تا حدودی از قوانین سختگیرانه ی او سرپیچی کرده باشید و هم کیفیت کارتان را حفظ کنید. مثلاً به او میگویید من پیشنهادی دارم یک یا دو روز هفته را در خانه کار میکنم اما همچنان تعداد فروش را بالا نگه میدارم موافق هستید؟ می توانید در مورد برخی از قوانین با کارهایی که به شما تحمیل میشوند توضیح بخواهید مثلاً من ده پرونده دارم که در حال حاضر روی آنها کار میکنم. آیا میتوانید به من کمک کنید تا آنها را اولویت بندی کنم؟
۳. به تعویق انداختن کارها به دلیل ترس از درست انجام ندادن آنها
چالش ارتباطی: گاهی لازم است مطمئن شوید که کمال گرای کنترل گر به قول خود جهت انجام وظایفش عمل میکند.
راهبرد ارتباطی: او را راضی کنید که بازه ی زمانی انجام کاری را که به او سپرده شده است مشخص کند یا فرایند اجرایی را سریع تر پیش ببرد. در چنین وضعیتی، ارتباط مستقیم و قاطعانه مفید خواهد بود .
۴. اصرار بر کنترل امور مالی برنامه ها و سایر جزئیات زندگی افرادی که با آنها در ارتباط هستند. و در صورت مخالفت یا اعتراض اطرافیان به این نظارت و کنترل به شدت کج خلق و مضطرب می شوند.
چالش ارتباطی: یک فرد کمال گراگاه از طریق اظهار نظر یا انتقاد آشکار و گاه از طریق تلاشهای غیر مستقیم برای کنترل شما تلاش میکند اگر لازم است از حق خود برای مدیریت امور مالی اوقات فراغت یا برنامه های فردیتان دفاع کنید
راهبرد ارتباطی: از راهبردهای اساسی تعیین حد و مرزها فصل پنجم و یا مهارت های ارتباط قاطعانه که در این فصل مطرح کردیم استفاده کنید. برای ایجاد یک ارتباط مشارکتی سازنده میتوانید از تکنیک سه ت که پیشتر به آن اشاره شد استفاده کنید توصیف موقعیت توضیح خواستن یا شنیدن دیدگاه طرف مقابل و تعهد.
۵. انتظارات و معیارهای غیرواقع بینانه برای عملکرد و رفتار دیگران
چالش ارتباطی: ممکن است لازم باشد توضیح دهید که هر شغلی، ارزش انجام دادن را دارد و کاملاً طبیعی است که در این مورد معیارهای شما با یکدیگر متفاوت باشد. علاوه بر این، لازم است به فرد کمال گرا بگویید که او خواسته های نامعقولی را به شما تحمیل می کند و این باعث می شود که احساس درماندگی کنید.
راهبرد ارتباطی: نشان دهید که تمام تلاش خود را کرده اید و از نظرات و بازخوردهای او استقبال میکنید تا حدامکان وضعیت را عادی سازی کنید. مثلاً بگویید: «من واقعاً از بازخورد شما درباره اشتباهاتی که در پروژه مرتکب شدم، ممنونم. این موضوع به من کمک میکند که بهتر بدانم چه انتظاری از اجرای این پروژه دارید.
۶. تمرکز مفرط روی کار و بهره وری و نادیده گرفتن تفریح یا عدم اختصاص وقت به روابط دوستانه
چالش ارتباطی: کمال گرای کنترل گر انتظار دارد که شما هم به اندازه ی او برای کار وقت بگذارید و اوقات فراغت خود را فدا کنید مثلاً هر روز حتی روزهای آخر هفته تا دیروقت کار کنید لازم است مرزهایی برای ارتباطتان مشخص کنید و در عین حال، نشان دهید که فرد سخت کوش و با انگیزه ای هستید.
راهبرد ارتباطی: زمان آزاد خود را سازماندهی کنید رویدادها و فعالیت هایی را برنامه ریزی کنید که حتی زمان استراحت شما هم پربار و پرمشغله به نظر برسد. البته منظور این نیست در ساعات غیرکاری بیشتر از ساعتهای کاری فعال باشید، بلکه کافی است برای استفاده از زمان آزاد خود برنامه ریزی کنید تا بتوانید با اشاره به کارهایی که برنامه ریزی کرده اید از حق خود برای استفاده از وقتتان دفاع کنید.
۷. بخل ورزی در صرف زمان یا پول
چالش ارتباطی: از آنجایی که این افراد نه تنها از نظر مالی بلکه در سایر زمینه ها نیز به بخیل بودن شهرت دارند به سختی میتوانید اطلاعاتی از آنها دریافت کنید یا بفهمید که چه فکر یا احساسی دارند.
راهبرد ارتباطی: نیازهای خود را مشخص کنید و دقیقاً همان چیزی را که می خواهید بیان کنید، باز هم می توانید اصول ارتباط مشارکتی که پیش از این شرح داده شد را اجرا کنید.
۸. فرد کمال گرای کنترلگر بر این باور است که نباید وظیفه ای را به دیگران واگذار کرد: «اگر می خواهید کاری درست انجام شود، خودتان آن را انجام دهید».
چالش ارتباطی: تاکید کنید از عهده ی انجام کارهای محول شده بر می آیید و هدف تان این است که این کارها را به صورت مشترک انجام دهید. به این صورت، هم کار مشارکتی ارزشمندی خواهید داشت و هم کمال گرای کنترل گر را از افراط در کار بازداشته اید.
راهبرد ارتباطی: او را متقاعد کنید که توانایی انجام کار مورد نظر را دارید و در عین حال، به او اجازه دهید تا حدودی بر روش اجرای شما نظارت داشته باشد.
۹. مشکل در بیان احساس خود و شناسایی احساس دیگران، گویی فرد از زندگی عاطفی جدا شده است و غریبه ای سرد و بی روح به نظر می رسد.
چالش ارتباطی: تفهیم احساس خود به یک فرد کمال گرای کنترلگر و تلاش برای پی بردن به احساس او شبیه به صحبت کردن با فردی است که به زبان دیگری صحبت می کند.
راهبرد ارتباطی: سعی کنید حدس بزنید که او نسبت به حرفهای شما یا به یک موقعیت خاص چه احساسی دارد و چه واکنشی نشان میدهد بهترین کار این است که اصول ارتباط قاطعانه را دنبال کنید با گفتن احساس خود یا حدس زدن احساس او شروع کنید. برای این که بتوانید به تصمیمهای خود جامه ی عمل بپوشانید، باید بدانید که این شخص چه احساسی دارد.
در ادامه کتاب به تفضیل و جداگانه مشکلات با یک همسر کمالگرای کنترلگر، یک همکار کمالگرای کنترلگر، یک مدیر کمالگرای کنترلگر و یک کارمند(زیردست) کمالگرای کنترلگر را مطرح می کند و برای هر مشکل راهبردی را ارائه می دهد.