چند سال پیش وقتی در بیمارستان کار داوطبانه می­‌کردم، مردی مسن به نام ایرج به من گفت:« کارکنان اینجا خانواده‌ی من‌اند.» من در واکنش تنها لبخند زدم. شنیده بودم که او پیش از این چند بار این حرف را زده بود. ایرج همه‌جا «خانواده­»­ پیدا کرده بود. سال­‌ها پیش در حین کار کردن و حتی در پارکی که زیاد به آن سر می­‌زد.

 همسر ایرج فوت کرده بود و تنها فرزندش خارج از کشور زندگی می­‌کرد. ایرج به دلیل مشکل جسمی با گروهی بزرگ از پزشکان در تماس بود. ما ایرج را به دفعات می‌دیدیم. و او نه تنها بابت خدمات درمانی‌ای که دریافت می‌کرد خوشحال بود بلکه حمایت اجتماعی­‌ای که از محیط دریافت می‌کرد نیز او را خوشحال‌تر می‌کرد.

 به [داستان] ایرج برمی‌گردیم اما ابتدا می‌خواهم درباره‌ی حمایت اجتماعی صحبت کنم، مفهومی که در قالب ساختارها یا کارکردها فهمیده می‌شود.

 ساختارها

 به آدم‌هایی که روزانه در تعاملید فکر کنید. شبکه‌ی اجتماعی[1] شما – ساختار روابط اجتماعی‌تان – احتمالا ارتباط‌هایی رسمی و غیررسمی را دربرمی­‌گیرد:

  • خانواده‌ی درجه اول و درجه دوم
  • همسایه‌ها
  • دوستان
  • همکاران
  • متخصصان حوزه‌ی سلامت
  • گروه­‌های حمایتی
  • مساجد، باشگاه‌ها و گروه‌های ورزشی و سازمان‌ها دیگر
  • مدارس و دانشگاه­‌ها

 این ساختارها معمولا بر اساس قوت ارتباط­‌ها، اندازه و … ارزیابی می­‌شوند. به عنوان مثال، روابط ایرج با کادر درمان هر چند رسمی تلقی می‌شود اما قوی‌تر و بزرگ­تر (پرتعدادتر) از روابطش با خانواده­‌اش بود.

کارکردها

 روابط اجتماعی بر اساس کارکردشان نیز تحلیل می­‌شوند. در مقاله‌ی اثرگذار سیدنی کاب[2]، او حمایت اجتماعی را اینگونه تعریف می­‌کند:« انتقال اطلاعات از فردی به فرد دیگر به گونه‌ای که گیرنده احساس دوست داشته شدن، ارزشمندی و عزت‌نفس بکند و این ارتباط، احساس تعلق به شبکه‌ای از روابط متشکل از «برقراری ارتباط و مسئولیت دوجانبه[3]» در او زنده کند.

 این تعریف بسیار به تعریف حمایت عاطفی[4] نزدیک است. حمایت عاطفی به ابراز محبت، مراقبت کردن و خاطرجمع کردن فردی دیگر اشاره دارد که معمولا با گوش دادن و بیان همدلی انجام می‌شود. حمایت عاطفی به ما احساس ارزشمندی و تعلق می‌دهد.

 اما تعریف حمایت اجتماعی به تازگی وسیع­‌تر شده است تا کارکردهایی مضاف بر کارکردهای حمایت عاطفی را در بربگیرد. کارکردهایی همچون حمایت اطلاعاتی[5] و حمایت ابزاری[6].

 حمایت ابزاری به فراهم کردن کمک‌های محسوس مثل انجام خریدهای ضروری یک فرد مریض به جای او یا کمک کردن به کارهای خانه را شامل می­‌شود.

 اکنون روشن به نظر می‌رسد که یک فرد بیش از یک نوع حمایت را می‌تواند فراهم کند. والدین را به عنوان مثال در نظر بگیرید. آنها معمولا چندین نوع حمایت را برای فرزندان­شان فراهم می­‌کنند؛ از آن­ها مراقبت می‌کنند راهنمایی‌شان می­‌کنند برای­شان غذا تدارک دیده و تر و خشک­‌شان می‌کنند، آنچه را نیاز دارند برای­شان تهیه می‌کنند و غیره.

 همینطور، گاهی اوقات از یک شکل از حمایت به گونه‌های متنوعی برداشت می‌شود. اطلاع‌رسانی یک پزشک درباره‌ی راه‌های مواجهه با بیماری (حمایت اطلاعاتی) یا تمایل یک دوست به انجام وظایف روزمره‌ی شما در زمانی که به شدت سرتان شلوغ است، می‌تواند به مثابه‌ی حمایت عاطفی تجربه شود. چرا؟ به این دلیل که رفتار آن­ها به شما می­‌تواند احساس ارزشمندی و دوست داشته شدن بدهد.

 حال برگردیم به ایرج. به چشم من، او احساس ارزشمندی و دوست داشته شدن می­‌کرد. اما در واقع، حمایت اجتماعیِ رسمیِ او (حمایت ارائه شده به دست کادر درمان) تا ابد باقی نمی‌ماند. پس از پایان بحران پزشکی او، سطح تعاملِ حاضرِ او با کادر درمان نه مجاز و نه موجه خواهد بود. سپس ایرج باید حمایت لازم خود را از منبع دیگری دریافت کند. نمی­‌دانم که ایرج «خانواده» جدیدی پیدا کرده یا دوباره احساس دوست داشته شدن کرده است. نمی­دانم که توانسته با شرایط نو سازگار شود اما به نظر انسان منعطفی[7] می­آمد.

جمع­‌بندی

 حمایت اجتماعی برای سلامت ما مهم است. به طور معمول، تغییر در وضعیت زندگی­‌مان ما را به بازاندیشی جنبه‌های مختلف زندگی‌مان وا می‌دارد. باید پرسید چه تعداد از ما در شرایط تغییر، حمایت اجتماعی‌مان را ارزیابی می‌کنیم؟

 البته همه­‌ی ما در موقیت یکسانی نیستیم. حتی با وجود شبکه‌ی وسیعی از ارتباطات، بعضی از ما همچنان احساس دوست داشته شدن و مهم شناخته شدن نمی­‌کنیم. درحالی که برای گروهی دیگر گروه کوچک­تری از دوستان این نیازها را برطرف می‌کنند.

 اگر تا کنون به حمایت اجتماعی فکر نکرده‌اید اما آن قدر خوش­‌شانس هستید که سطح مناسبی از آن را داشته باشید این دو نکته را به خاطر بسپارید:

 اول از همه، باید به داشته باشید که زندگیِ پیرامونِ شما، پویا و متغیر است. حمایت اجتماعی شما ممکن است تغییر کند. همسایه‌های خوب­تان جابه‌جا شوند یا دوستان عزیزتان یا اعضای خانواده­ از دنیا بروند. دوم، علاوه بر محیط پیرامون‌تان، زندگیِ شخص شما و نیازهایتان نیز تغییر می­‌کند. نیازهای شما به عنوان یک سالمند، زن باردار، فرد مبتلا به بیماری مزمن، مهاجر یا پناهنده با هم تفاوت­ دارند و انواع متنوعی از کمک را می­‌طلبند. از همین رو برای دریافت حمایت اجتماعی کافی، خوب است از نوع حمایتی که نیاز دارید آگاه باشید. منعطف بودن را نیز فراموش نکنید. همانگونه که ایرج بود و امیدوارم که هنوز هم باشد.


[1] Social network

[2]Sidney Cobb

[3] Web of ‘communication and mutual obligation’

[4] Emotional support

[5] Informational support

[6] Instrumental support

[7] resilient

منابع

این نوشته­ ترجمه‌ای است از مقاله‌ی آرش امام­زاده در مجله­‌ی وری ­ول مایند.

اشتراک گذاری:
نمایش دیدگاه ها (1)

1 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید