اهمیت نقش درمانگر کودک و نوجوان
فرزندان ما در بسياری از فعاليتهای فوق برنامه مانند فوتبال، شنا و ساير ورزشها شركت میكنند. ورزش راهی عالی در ايجاد رابطهی دوستی و تمرين بدنی براي بچههاست و من فكر میكنم در حالی كه برای كودكان مهم است كه از نظر جسمی فعال باشند، همچنين آنها را تشويق میكنم كه سلامت هيجانی را در اولويت قرار داده و ذهن خود را تمرين دهند.
به عنوان يك درمانگر كودك كه با كودكان و نوجوانان كار میكند، دوست دارم نقش خود را به عنوان يك فرد بزرگسال امن در زندگی آنها تعريف كنم كه میتواند به هر كودك كمك كند تا احساسات خود را پردازش كرده و با هيجانات دشوار كنار بيايد اما من جايگاه والدين را نمیگيرم و جايگزين نقش آنها نمیشوم. به نظر من، نقش يك درمانگر كودك اين است كه به هر كودك كمك كند تا بتواند كشف كند كه چه كسی است و ابزارهايی را برای مديريت اضطراب، نگرانیها، ترسها و مسايل مربوط به روابط با همسالان يا اعضای خانواده بياموزد.
اهمیت عزت نفس در رشد کودکان و نوجوانان
عزت نفس حس ارزش كلی فرد است و سطح اعتماد به نفس فرد را در توانايیها و ويژگیهای او نشان میدهد. عزتنفس برای اولين بار در اوايل كودكی رشد میكند و برخی تحقيقات نيز نشان میدهد كه ريشه در احساس امنيت و عشقی دارد كه كودك در سالهای اوليه تجربه میکند.
چرا عزتنفس مهم است؟
اگر كودك احساس سالمي نسبت به خود كه در سال هاي اوليه شكل ميگيرد داشته باشد، براي موفقيتهاي بيشتر آماده ميشود. عزت نفس بر نحوه تصميم گيري هر فرد، روابط با ديگران و انگيزهي شخصي فرد تأثير میگذارد. افراد با عزت نفس سالم احتمالا در تلاش برای تجربه امور جديد احساس قدرت و اعتماد به نفس خواهند كرد. شاید فرزند شما بخواهد در یک مسابقه ریاضی شرکت کند، اما احساس میكند كه موفق نخواهد شد. سپس از ثبت نام منصرف شده و اين تجربه را از دست میدهد. شايد اين كودك به دليل شرم يا خجالت احساس راحتی نسبت به در ميان گذاشتن اين موضوع با والدين يا معلم خود نداشته باشد. سپس اين موضوع به يك منطقهی امن براي فرد تبديل میشود. به عنوان درمانگر، نقش ما اين است كه باورهای اصلی منفی را كه كودك ممكن است در مورد خودش داشته باشد، به چالش بكشيم كه او را از امتحان چيزهای جديد باز میدارد.
وقتي بچه بودم، دردستهی پيشاهنگی دختران بودم. من به خاطر دارم كه هميشه به عنوان فرد عجيب گروه شناخته میشدم و حتی احساس می كردم سرگروه برايم قلدری میكند. احساس میكردم كه هميشه محروم بودم و اين مرا بسيار غمگين و ناراحت میكرد. خيلی میترسيدم كه از اين شرم به پدر و مادرم بگويم. به ياد دارم در كلاس ششم، گروهم براي يك آخر هفته به مزرعه اسب رفتند. تنها روی تخت گريه میكردم، زيرا بقيه دختران مرا از گروه خود حذف كردند. روز بعد، ما يك فعاليت اسب سواری داشتيم ،مرا سوار يك اسب كوچك كردند، در حالی كه بقيه افراد سوار بر اسب واقعی بودند. اكنون در 29 سالگی، اين خاطره اصلی را به عنوان احساس طرد شدگی و بازنده بودن به ياد می آورم. اين موضوع واقعا بر عزت نفس من در سالهای نوجوانی تأثير گذاشت. در آن زمان درمانگر نداشتم اما واقعا آرزوی آن را داشتم زيرا میتوانستم دربارهی اين مشكلات صحبت كنم و تأييدی كه نياز داشتم را دريافت كنم.
ناخودآگاه ما ، شامل خاطرات، باورهای ما و نحوهی نگرش ما به جهان است. زخمهای دوران كودكی ممكن است در زندگی بزرگسالی، نحوهی تصميمگيری، اينكه چه كسی را به عنوان شريك زندگی انتخاب میكنيم و چگونه زندگیمان را تجربه میكنيم ظاهر شود. اما تجربههای دوران كودكی میتواند باعث انتخابهايی شود كه ما را عقب نگه میدارد و يا باعث احساس كوچك بودن در ما میشود. هدف از التيام اين زخمها اين است كه توجه و لطفی كه در جوانی به آن نياز داشتيم را دريافت كنيم.
هدف من تشويق كودكان و نوجوانان برای گرفتن درمان در سنين پايين است ـ تا افراد از عهدهی مبارزه با هر گونه خودگوییها يا الگوهای رفتاری منفی، شكلدهی آينده سالمتر و افزايش اعتماد به نفس بربيايند. مداخله زود هنگام در سنين پايين باعث افزايش سلامت هيجانی در زندگی افراد میشود.